علمای بلوچستان و مبارزه با استعمار انگلیس
ورود مذهب به حرکات ضداستعماری در بلوچستان
در دوران فرمانروایی محمود غزنوی اسلام وارد هند شد. و بتدریج گسترش یافت و مسلمانان تبدیل به حاکمان این سرزمین شدند. در هنگام ضعف حاکمان مسلمان انگلیسی ها بر هند مسلط شدند و با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن توانستند بر هند مسلط شوند. دولت انگلیس که حکومت را از مسلمانان گرفته بود همواره آنان را دشمن شماره یک خود قلمداد می کرد، و هرگونه مقاومت و شورشی را از جانب آنها می دانست و می کوشید تا آنها را از نظر سیاسی و اقتصادی عقب مانده نگه دارد(هادی، 1361:4).
در بین سالهای 1911 الی 1924 میلادی حوادثی در جهان رخ داد که احساسات اسلامی مردم مسلمان هند را جریحه دار کرد از جمله این حوادث می توان به حمله ایتالیا به لیبی، جنگ بالکان علیه دولت عثمانی، اشغال نظامی ایران از سوی روس و انگلیس، به توپ بسته شدن حرم امام رضا توسط روسها اشاره کرد. مسلمانان هند که به عنوان اقلیتی بزرگ در وضعیتی دشوار ناشی از سیاستهای انگلیس و هندوها گرفتار آمده بودند، برای مقابله با انگلیسیها دست به اقداماتی از قبیل حمله مسلحانه و تأسیس مدارس دینی در سراسر هند زدند(مدنی، بی تا: 247). از جمله می توان به مدارس دهلی، کانپور،کراچی اشاره کرد که زیر نظر مدرسه دینی دیوبند در هند اداره می شدند(حسین بر، بی تا: 102). مبارزه مسلمانان هند تاثیرات متقابلی بر کشورهای اسلامی مثل ایران گذاشت و این پیام بوسیله طلاب مدارس دیوبند به مناطق مجاور هند می رسید. طلاب بسیار زیادی از ترکستان، روسیه، چین، ایران و افغانستان به مدارس وابسته به دیوبند در سراسر شبه قاره هند می آمدند و فارغ التحصیلان این مدارس از بارزترین چهره های علوم اسلامی شدند و در جنبش های آزادیخواهی منطقه نقش مهمی را ایفا کردند(گیلانی،1384: 44). چنانکه یکی از رهبران مسلمان به نام محمودالحسن دیوبندی معروف به شیخ الهند در هندوستان بر ضد بریتانیا قیام کرد و پرچم مبارزه و جهاد بر ضد استعمار را به دوش گرفت تا با شکست و اخراج انگلیسی ها حکومتی اسلامی تشکیل داده و زمام امور مسلمانان هند را به دست خودشان بسپارد ( سربازی، 1386: 89). با اعلام شدن هند بعنوان دارالحرب و واجب شدن جهاد بر ضد بریتانیا علمای مذهبی تبلیغات خود را متوجه مرزهای شمالی و غربی هندوستان یعنی بلوچستان و افغانستان کردند و دشمنی خود را به آنجا انتقال دادند و سعی در ناامن کردن مرزهای هندوستان داشتند( مشیرالحسن،1367 :67). در همین زمینه ، محمودالحسن « شیخ الهند » در سال 1915 عازم حجاز شد تا با ترکها پیمان ببندد او پس از ملاقات با انور پاشا و جمال پاشا به دست افراد شریف حسین دستگیر شد. یکی دیگر از یاوران او به نام عبیداله سندی به افغانستان رفت و با عوامل ترک و آلمانی آنجا در زمینه تحریک و برانگیختن قبایل شمال غربی علیه بریتانیاییها به فعالیت پرداخت( پی هاردی،1369 :249 ). به دستور محمودالحسن، مدرسه ای در ایالت سند ، تاسیس شد که به نام محلی که در آن ساخته شده بود مدرسه دینی «پیرچندا»یا«پیرژنده پوش» نامیده شد. که هدف اصلی از تأسیس آن جمع آوری و آموزش نیروهای جوان مسلمان از نقاط دور و نزدیک و سازماندهی آنان برای مبارزات بر ضد انگلیس بود. همچنین برای سازماندهی فارغ التحصیلان و هواداران دارالعلوم دیوبند و برای رسیدن به هدف اصلی یعنی مبارزه با انگلستان انجمن« ثمره التربیه » تاسیس گردید ( منصورپوری، 1376 :11). تبلیغات روحانیون دیوبندی بیشتر شامل واجب بودن جهاد بر ضد بریتانیا را شامل می شد رهبران دینی از مردم برای جهاد در مقابل انگلیسی ها دعوت به عمل می آوردند ( منصورپوری،1376 :13).
پس از بازگشت اولین گروه ازطلاب تحصیل کرده از مدارس وابسته به دیوبند هند که توسط محمد قاسم نانوتوی بنیان گذاری شده بود و با توجه به ساختار قبیله ای بلوچستان و حمایت سرداران از آنها بسرعت تبدیل به یک طبقه تاثیر گذار و با نفوذ شدند. پس از اینکه تبلیغات ضد انگلیسی رهبران مدارس دیوبند از هندوستان تا مرزهای شمالی و غربی آن یعنی افغانستان و بلوچستان گسترده شد و قیامهای متعددی بر ضد انگلستان صورت پذیرفت(سربازی،1386:89).
گر چه در مناطقی همچون بلوچستان و افغانستان به دلیل لشکرکشیهای بریتانیا و دخالتهای آن در آنجا سوابقی از دشمنی با انگلیسیها وجود داشت؛ و قیامهایی بر ضد انگلیس انجام می شد اما تنها عامل تشویقی مردم در انجام طغیان و شورش برضد بیگانگان سرداران قبایل بلوچ که با افزودن پسوند میربه ابتدای نامشان مشخص می گردیده اند بودند. شاید بتوان گفت درگیریها بین بلوچها و انگلیسی ها با رنگ و بوی ناسیونالیسم قومی بود. با ورود مولویهای تحصیلکرده و متأثر از نهضتهای انقلابی مسلمانان هند مبارزات ملی بلوچها و افغانها با بریتانیا رنگ مذهبی به خود گرفت( ریگی درخشان،1387: 423). از جانب رهبران مذهبی مسلمانان منطقه، خصوصاً علمای مذهبی قبایل بلوچ که « مولوی» نامیده می شدند اقدامات گسترده ای در جهت سازماندهی تبلیغات جهادی و دعوت از سرداران قبایل بلوچ برای مبارزه در راه اعتلای دین اسلام و بر ضد انگلیسی ها که بقول ملاها کافر نامیده می شدند، انجام گردید (منصورپوری،1376 :13). علمای اعزامی از طرف شیخ الهند به مناطق مجاور هند جهت ناامنی فعالیتهای گسترده ای را در مناطق مجاور از جمله افغانستان و بلوچستان انجام دادند و با مقامات عثمانی در جنگ جهانی اول ارتباط برقرار کردند که این امر به دلیل ارتباط نزدیک سران این نهضت با علمای مذهبی بلوچستان دارای اهمیت ویژه ای بود؛ زیرا به واسطه همین روابط بود که نمایندگان و عوامل دول محور توانستند با قبایل بلوچ ایرانی متحد شده و با کمکهای آنها وارد افغانستان شوند(منصورپوری،1376 :28).
نهضت دیگری که توسط رهبران مبارز مسلمان هند بر ضد انگلیس فعال شده بود نهضتی بود موسوم به نهضت نامه های ابریشمی، که نقش اصلی در آن را علمای دیوبند بر عهده داشتند(حسین بر، بی تا: 108). این نهضت با شدت بخشیدن به فعالیت های خود در جریان جنگ جهانی اول قصد داشت با دریافت مساعدتهایی از کشورهای عثمانی، آلمان و افغانستان شورشی سراسری را در میان مسلمانان هند، و مرزهای شمالی و غربی آن کشور یعنی افغانستان و بلوچستان راه اندازی کند. با کشف نامه های یکی از اعضای گروه به رهبر نهضت در حجاز و ایران توسط جاسوسان انگلیسی جنبش ضربه شدیدی دید. نامه هایی را که جاسوسان انگلیسی کشف کردند به خط و زبان فارسی از طرف مولانا عبیدالله سندی از رهبران طراز اول نهضت به محمودالحسن دیوبندی ( شیخ الهند) در حجاز و تنی چند از افراد دیگر گروه در ایران و سایر مناطق نوشته شده بود. در آنها علاوه بر برنامه های آینده نهضت به اسامی تعدادی از مقامات همراه در کشورهایی چون عثمانی ، افغانستان و حجاز نیز اشاره شده بود و نام بسیاری از اعضای فعال گروه نیز در آنها ثبت شده بود. مولانا عبیدالله سندی که معاون اصلی محمودالحسن بود، در افغانستان با عوامل آلمانی و ترک ملاقاتهای مهمی انجام داد. قرار بر این شد که گروههای فوق به همراه وابستگان و علمای منطقه در افغانستان و مناطق مرزی هند همچون بلوچستان بر روی قبایل جنگجوی منطقه کار کرده و آنها را برای جهاد بر ضد بریتانیا آماده کنند. محمودالحسن قبل از دستگیری در حجاز به اعضای گروه خویش اعلام کرد که از طریق بلوچستان ایران و با کمک نیروهای فعال دیوبندی مستقر در آنجا به مرزهای هندوستان و مناطق قبایلی نشین آن همچون بلوچستان و افغانستان وارد خواهد شد و رهبری قیام مسلحانه آنها را بر عهده خواهد گرفت. بدنبال ایجاد ارتباط بین نمایندگان دول عثمانی و آلمان با قبایل بلوچ، رهبران این قبایل حملات شدیدی را به داخل قلمرو هند و منافع بریتانیا آغاز کردند. علمای بلوچستان نیز که اکثراً از شاگردان نزدیک رهبران نهضت آزادی هند و از جمله محمودالحسن و عبیدالله سندی بودند و ارتباط نزدیکی با مراکز اصلی نهضت در دیوبند و کراچی داشتند به تبلیغات ضدانگلیسی خود در بلوچستان ایران پس از نزدیک شدن به سرداران مقتدر منطقه همچون بهرام خان و جمعه خان اسماعیل زهی شدت بخشیدند. در پیامی از شیخ الهند محمودالحسن که توسط « مولانا منصور انصاری» بدست اعضای حکومت موقت هند و جنگجویان جنود ربانی رسیده بود دستورات مهمی برای حمله به هند، وجود داشت که تمامی این دستورات بر روی دستمال ابریشمی زعفرانی رنگی نوشته شده بود( منصورپوری،1367 :43). در این طرح از یک سو حمله گسترده ای توسط عشایر بلوچ از بلوچستان ایران ، کلات و مکران با همراهی و کمک ارتش ترکیه به کراچی انجام می شد و همزمان با آن از طرف غزنی و قندهار نیز به وسیله افاغنه و ترکها به کویته هجوم آورده می شد. با حمله قبایل آزاد از طریق دره خیبر به پیشاور ، قبایل جنگجوی کوهستانی به داخل قلمرو هند هجوم می بردند، آنگاه سایر مسلمانان داخل هند نیز قیام کرده و شورشی سراسری را به راه می انداختند(منصورپوری، 1367 :30).
انگلیسیها پس از اینکه رهبران فکری و سیاسی نهضت را در افغانستان، هند و حجاز به وسیله عوامل وابسته به نیروهای خود دستگیر کردند، در جبهه های دیگر مانند بلوچستان و کرمان با اعزام ارتش مجهز به سرکوب جنگجویان نظامی ضدانگلیسی پرداختند و با قطع کمکهای ارسالی از عثمانی به بلوچستان و مکران پس از شکست دمکراتها و نیروهای متحد آلمانی و هندی مستقر در کرمان ، موجبات قطع ارتباط این گروهها با همدیگر را فراهم نمودند. همچنین انگلیسیها با اعزام نماینده سیاسی خود میجر کیز به بلوچستان با ابزارهای مختلف نظیر تهدید و تطمیع حامیان محلی این گروهها از جمله بهرام خان را به سوی خود جذب نمودند. پس از دعوت قبایل بلوچ در بلوچستان، شورش شدیدی بر ضد بریتانیا آغاز گردید، بطوریکه که به موجب آن نه تنها انگلیسیها از اعزام نیروی تازه نفس به جبهه بین النهرین باز ماندند، بلکه مجبور به عقب نشینی شده و با دادن تلفات بسیار زیاد، شکست سختی را در آنجا متحمل شدند. بدنبال این قضایا و اطلاع مقامات بریتانیا از رشد و گسترش روزافزون پان اسلامیسم و فعالیتهای گسترده ضدانگلیسی علمای دیوبندی در بلوچستان دستور دستگیری بسیاری از این رهبران دینی و قطع ارتباط آنان با مراکز حساسی همچون هند، افغانستان صادر گردید(کرد،1386:143-140). اکثر علمای دینی قبایل بلوچ در ایران از شاگردان اساتید معروف مدارس دیوبندی یا همان رهبران مسلمان جنبش ضد انگلیسی و اسلامی دیوبند، نظیر مولانا محمودالحسن، مولانا عبیداله سندی، رشیداحمدکنگوهی و حسین احمد مدنی بودند، پس از ورود این علما به بلوچستان تحولات فکری و بنیادی در آغاز به صورت ایجاد مکتب و بعد از آن با توسعه بیشتر حوزه های علمیه و دینی شروع شد. اولین مکتب و مدرسه ی دینی که در بلوچستان دایر گردید مکتب و مدرسه دینی زمان حکمرانی بهرام خان بارکزئی بود که در شهرستان ایرانشهر مشغول کار فرهنگی و دینی بود و علمای برجسته ای همچون مولانا گل محمددژکام و سید ملا عبدالرحمن سیدزاده و مولانا محمدحسن برومند در این حوزه تدریس می کردند. بعضی از علمای بلوچستان از جمله عبدالصمدسربازی و عبدالغفور دامنی در این مدرسه مقدمات علوم دینی را فرا گرفته و به هندوستان رفته و از دارالعلوم دیوبند فارغ التحصیل شده اند از دیگر مدارس که به تقلید از دارالعلوم دیوبند ساخته شده اند می توان به دارالعلوم زنگیان، عین العلوم گشت، مجمع العلوم سرجو، دارالعلوم عزیزیه دپکور، مدرسه دینی ایرندگان که عبدالغفور دامنی آن را تاسیس کرد و مدرسه دینی دامن که مرتضی احمدی و شمس الدین ملازهی از موسسان آن بودند اشاره کرد(حسین بر، بی تا: 134).
از جمله علمایی که در هند تحصیل و به بلوچستان بازگشتند می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
مولانا سید عبدالعزیز ساداتی در سراوان، مولانا عبدالله سربازی در سرباز، مولانا محمد عیسی شهنوازی در خاش، قاضی دادالرحمن قصرقندی در نیکشهر، ملا ملکشاه گنگوزهی رهبردینی مدافعان سرحد در خاش، علامه شهداد مسکانزهی در سراوان ، مولوی گل محمد ملازهی در ایرانشهر(کرد، 1386 :222).
ملا ملکشاه گنگوزهی فرزند ملا شهاب الدین بود که در قلمرو یارمحمدزهی ها زندگی می کرد. ملا ملکشاه در سال« 1252 ه . ش» در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد و پس از طی مراحل مقدماتی علوم دینی عازم هندوستان شد و پس از گذرانیدن موفقیت آمیز دوره ی تکمیلی تحصیلات مذهبی در مدارس دیوبند، وارد منطقه شد و بلافاصله به ایجاد مکتبی دینی در منطقه اقدام کرد( کرد، 1386 :198).
به نظر می رسد که نزدیکی عاطفی و فامیلی او به سران قبیله یارمحمدزهی باعث گردید که با تبلیغات شدید ضد انگلیسی او از این افراد شخصیتهای آشتی نا پذیری بر ضد بریتانیا ساخته شود که از همان ابتدای جوانی حملات وضربات شدیدی به منافع بریتانیا در منطقه وارد نمایند و همه اعمال خود را در برابر بریتانیا وتلفات ناشی از آن را در جهت رضایت پروردگار خویش به راحتی پذیرا گردند . ملا ملکشاه پس از ورود به منطقه در راستای دعوت مردم منطقه به انجام فرائض دینی به دورترین مناطق بلوچستان اعزام شد. علاوه برآموزش مسائل مذهبی از طرحها و برنامه های انگلستان در منطقه پرده برداشته و مردم را بر ضد بریتانیا دعوت می کرد. انگلیسی ها که از همان ابتدای ورود به مناطق مختلف از فرهنگ و رسوم رایج برای افزایش نفوذ در آنجا بهره برداری می نمودند، در بلوچستان نیز به دلیل اطلاع از اعتقاد شدید و احترام قبایل بلوچ به سوگند قرانی( دایر،1383 :42). سرداران سرحد را وادار به سوگند خوردن در دوستی و همکاری می کردند؛ اما ملا ملکشاه فتوی داد که هر گونه سوگند با غیر مسلمانانی که اعتقادی به اسلام و قرآن ندارند، باطل و غیر قابل قبول است. با ورود جوانان آموزش دیده مدارس دیوبندی به منطقه تغییرات شدیدی در تفکرات حاکم بر جامعه سنتی بلوچستان بوجود آمد. ملاهای جوان بلوچ با حرارت شدید و احساساتی انقلابی خویش در نخستین مرحله از برنامه های تبلیغی حمله به رسوم کهن حاکم بر منطقه ی بلوچستان را آغاز نمودند . اقدامات گسترده ای در جهت زدودن رسوماتی که با تفکرات حاکم بر مدارس دیوبندی تضاد داشت آغاز شد.. همچنین برای مبارزه با این رسوم محلی در منطقه مکران از جانب علمای مشهوری همچون مولانا عبدالله سربازی اقداماتی انجام گرفته بود .
فتاوی جهاد ملا ملکشاه در جهت دعوت سرداران قدرتمند سرحدی همچون جیهندخان و خلیل خان بر ضد بریتانیا، باعث شد که در جریان جنگ جهانی دوم قیام های شدیدی در بلوچستان ایران بر ضد متفقین بویژه امپراطوری بریتانیا صورت گیرد و قبایل بلوچ با عبور از مرزهای ایران با به خطر انداختن جان خود وارد قلمرو انگلیسیها در خاک بلوچستان شرقی شده و حملات شدیدی را به کاروانهای نظامی، تدارکاتی، پاسگاهها و مراکز استقرار آنان انجام دهند(کرد، 1386 :274). سردار جیهندخان یارمحمدزهی به پیروی از فتوای علمای هند از جمله سید احمد مدنی، در مبارزه با انگلیس که ملا ملکشاه آن را منتشر کرده بود، فرزندش ولی محمد را که به استخدام ارتش بریتانیا درآمده بود و در پاسگاه مرزی« سوختگان» مشغول خدمت بود به سرحد فرا خواند و پس از آمدن او به سرحد، با راهنمایی آنها از نفوذ کمپانی هند شرقی به سرحد جلوگیری نمود. خطوط ارتباطی، جاده ها، پاسگاههای مرزی، راه آهن و کاروانهای انگلیسی ها را با همکاری ایل گمشادزهی و اسماعیل زهی، مورد حمله قرار داد و چنان این حملات بر انگلستان لطمه وارد ساخته بود که مسئول ستاد ارتش انگلستان ژنرال کیرک پاتریک، ژنرال رجینالد دایر را مامور قلع و قمع سرداران سرحد نمود (کرد، 1386 :267).
از دیگر شخصیتهای مذهبی بلوچستان، که نقش مهمی در قیام بر ضد انگلیس در بلوچستان ایفا نموده است مولوی عبدالله ملازاده فرزند حاج محمد است که در سال 1250 ه. ق در روستای حیط ، در نزدیکی سرباز بدنیا آمد و پس از گذراندن دوران مقدماتی علوم مذهبی به هندوستان رفت و در حضور علمای ضد انگلیسی مشهوری چون مولانا محمدصادق و مولانا محمد صدیق، تحصیل کرد. مولانا محمد صادق ، از موسسان اصلی نهضت نامه های ابریشمی و جمعیت علمای هند بود که به دلیل فعالیتهای گسترده خویش بر ضد بریتانیا توسط مأموران اطلاعاتی آنان دستگیر و به مدت 3 سال زندانی گردید. محمد صادق با عضویت در لشکر جنود ربانیه از افراد تندرو در نهضت آزادی هند به شمار می آمد که با تأکید بر قیام مسلحانه خواستار اخراج انگلیسی ها از هندوستان و سایر ممالک اسلامی بود. او از طریق تدریس در مدرسه دینی معروف پیرچندا که یکی از مهمترین مراکز اصلی مبارزات ضد انگلیسی مناطق غربی هند بود به سازماندهی مخالفین بریتانیا در منطقه پرداخته و نقش مستقیمی در قیامهای 1916 -1915میلادی در کلات بلوچستان داشت . اقدامات گسترده ای توسط او در دعوت از قبایل بلوچ برای جهاد ضد بریتانیا صورت پذیرفته بود. مولوی عبدالله با گذراندن تحصیلات تکمیلی در مدرسه دینی « پیرچندا» که یکی از مراکز مهم فعالیتهای ضد انگلیسی بشمار می آمد و با حضور در محضر علمای مهمی چون محمد صادق به یکی از شخصیتهای مهم و آهنین بلوچستان و منطقه در ضدیت با انگلیس تبدیل شد و رسماً بر ضد آنان فتوای جهاد و تحریم همکاری صادر کرد که به طور گسترده از جانب سرداران قبایل بلوچستان به ویژه بهرام خان بارکزایی مورد قبول واقع شد.
اقدامات گسترده ملایان بلوچ در انجام تبلیغات بر ضد انگلیسیها و تحریم همکاری با آنان، باعث ایجاد فضای ناامن برای نیروهای وابسته به بریتانیا شد و این امر موجب حمله سرداران بلوچ به نیروهای مذکور گردید. مولانا عبدالله سربازی که سالها در مکتب درس علمایی شرکت کرده بود که مدتها با استعمار انگلیس در حال مبارزه بودند و از تازیانه ظلم و ستم استعمار پیر بریتانیا زخمی عمیق بر تن آنها بر جای مانده بود. وقتی به بلوچستان آمد اقدام به افشاگری درباره ی برنامه پیدا و پنهان استعماری انگلیس کرد و از این طریق کوشید اگاهیهای لازم را به مردم منطقه بدهد تا فریفته ظاهر فریبکار عمال حکومت انگلستان نشوند و مسائل را به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و بدانند که استعمار چه نقشه هایی را برای تسلط بر منطقه در سر دارد. او سعی داشت افکار عمومی مردم منطقه را به این نکته جلب کند که حکومت انگلیس جز استعمار و چپاول منابع ملی و طبیعی ملتها هدف دیگری را در سر ندارد. سرانجام وقتی به ایشان خبر رسید سران و فرماندهان نظامی حامی انگلیس، در منطقه «مند » از شهرهای مرزی بلوچستان پاکستان مبادرت به ایجاد پایگاهی نظامی کرده اند و دارند برای ورود به مرز ایران برنامه ریزی می کنند و نقشه ریخته اند که وارد بلوچستان ایران شوند یکی از خوانین و مرزداران بلوچ به نام عظیم خان را همراه با یک نفر برای شناسائی مقر نظامیان انگلیس به آنجا اعزام کرد(بزرگزاده، 1384: 125). وقتی آنها به آنجا رسیدند، مجاهدان بلوچ با نیروهای انگلیسی درگیر شدند و در این درگیری دو نفر از فرماندهان معروف انگلیسی به نامهای « یوز» و « هورست» کشته شدند و هر دو نفر از رزمندگان اعزامی بلوچ نیز به شهادت رسیدند. همچنین زمانی که نیروهای انگلیسی به بندر چابهار وارد شدند، صدها نفر از رزمندگان مسلمان آماده شدند که با آنان به نبرد برخیزند، اما حکام محلی چابهار و ریش سفیدان میانجگیری کردند و به رایزنی پرداختند و سرانجام از وقوع جنگ جلوگیری کردند. حکام محلی طبق نظر مولانا حاضر به سازش و همکاری با انگلیسیها نبودند (بزرگزاده، 1384 :126). از این نظر نمایندگان دولت بریتانیا وقتی از اقدامات مولانا عبدالله سربازی در جهت بسیج مردم برای مبارزه با آنان و بدبینی حکام محلی از انگلیسیها، آگاه شدند، درصدد بر آمدند که خود نیز به شیوه ای با اقدامات انجام شده ی او مقابله کنند و از جمله اقداماتی که کردند این بود که در مرحله ی اول توسط خودفروختگان بومی تبلیغات منفی ضد ایشان آغاز کردند. همچنین نماینده هایی را نزد سردار بهرام خان که در آن زمان حاکم ایرانشهر بود فرستادند و از او خواستند که در برابر دریافت پنجاه هزار روپیه مولوی عبدالله را دستگیر و به حکومت انگلستان تحویل دهد و یا اینکه زمینه ای را فراهم کند که ایشان را به قتل برسانند. اما سردار بهرام خان این پیشنهاد آنها را نپذیرفت . درپاسخ به فرستادگان حکومت بریتانیا می گوید « مولوی عبدالله » عالم دینی ماست و ما هرگز دین خود را به دنیای خویش نمی فروشیم و به دین خود خیانت نمی کنیم. حتی در دوره دوست محمدخان نمایندگان بریتانیا چندین بار با دوست محمدخان در مورد دستگیری مولانا عبدالله مذاکره کردند؛ اما دوست محمدخان قبول نکرد (بزرگزاده، 1384 :124).
یکی از دیگرشخصیتهای مهم مذهبی و جهادی بلوچستان که در مناطق ساحلی جاسک و چابهار و گوادر، دست به فعالیتهای گسترده ای بر ضد بریتانیا زد و توانست با جلب مریدان زیادی حملات شدیدی را به نیروهای انگلیسی انجام دهند، خلیفه « خیرمحمد» از اهالی کروان بود. چون « خلیفه خیرمحمد کروانی» یک صوفی نقشبندی بود ، طرفداران زیادی در منطقه داشت و علاوه براینکه فتوای صادره از جانب او در تمامی بلوچستان تایید مردم، روحانیون و سرداران بلوچ روبرو شده بود، در مناطقی چون جاسک، بنت قیامهای شدیدی در راستای دعوت او بر ضد بریتانیا انجام گردیده بود . پیروان خلیفه حملات شدیدی به پادگان انگلیسی چابهار انجام دادند و با قطع سیمهای تلگراف بین جاسک و چابهار به داخل ارتفاعات منطقه عقب نشینی کردند. بهرام خان بارکزهی در راستای دعوت خلیفه خیرمحمد حملات گسترده ای را به درون قلمرو بریتانیا، کیج و مکران انجام داد و تلفات شدیدی به نیروهای بریتانیایی وارد نمود. خلیفه با حمله به انگلیسی ها از احترام زیادی در منطقه برخوردار گردید. پس از قیام خلیفه ، یاران او با انتقال نبرد به مناطق صعب العبور مانع پیشروی انگلیسی ها به منطقه شدند، ضمن اینکه پس از مدت کوتاهی بدلیل شدت یافتن احساسات ضد انگلیسی، نیروهای بریتانیا با تخلیه چابهار، به همراه تجار هندی به گوادر نقل مکان کردند(سپاهی،1385:235).
فهرست منابع
1. بزرگزاده ، عبدالباسط و نورالنساء ملازاده(1384). زندگی و شخصیت و مبارزات مولانا عبدالله سربازی، تهران: نشر احسان.
2. حسین بر، محمداسلام(بی تا). "همگام با مصلحین".سراوان: حوزه علمیه اشاعت التوحید.
3. ریگی درخشان، نادر(1378). مدافعان سرحد، گروه تاریخ دانشگاه سیستان و بلوچستان، پایان نامه .
4. دامنی، عبدالغنی(1380). سیمای تاریخی بلوچستان،تهران: پاسارگاد.
5. دایر، رجینالد ادوارد هری(1378). مهاجمان سرحد: رویارویی نظامی انگلیس با سرداران بلوچ ایرانی، ترجمه حمید احمدی، تهران: نشرنی.
6. سپاهی، عبدالودود(1385). بلوچستان در عصر قاجار، قم: گلستان معرفت .
7. سربازی، محمدیوسف (1386). جهاد و جایگاه آن در اسلام، زاهدان: انتشارات مکتب اسحاقیه .
- کرد، نورالله(1386). چندشاخه ارغوان در کویر، تهران : انتشارات پویان فرنگار .
9. گیلانی، مناظراحسن(1384)."سیری در زندگی محمد قاسم نانوتوی". ترجمه صلاح الدین شهنوازی،زاهدان: انتشارات صدیقی.
10. منصورپوری، محمدسلمان(1376). رهبر بزرگ انقلابی آسیا، ترجمه خدابخش اسلامدوست، چابهار: حوزه علمیه چابهار.
11. مشیرالحسن،احمد(1367). جنبشهای اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمره هند، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس .
- هاردی، پی(1369). مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی .
13. هادی، محمد علی(1361). پاکستان در جستجوی هویت مفقود، تهران: انتشارات نور.
Abstract
The Indian rulers were Muslims, many years. But after the British occupation of India by the Hindus and the English were marginalized and were caught.
Many scholars from around the region, especially in Baluchistan and the Deobandi school to school to learn it came underMost students of the faculty leaders of the Muslim people of India revolted against the British. As a result, students have a strong anti-English tendencies were, and when they start to fight the British Balochistan was to e_visa page.
Students before the uprisings of the Baloch people against the British had more flavor and ethnic nationalism was led by commanders Indian students with education and support to Balochistan Sardar, they become an influential class were in Baluchistan. And struggles with England was a religious flavor
Key words: Balochistan - Movement - colonialism - Religious